سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریکی

بغض فرو خورده ام سالهاست از پس حصار تنهایی چشمم منتظر است

 نمی دانم کدامین درد را بنویسم.

نمی دانم کدامین غصه ی دل را فریاد کنم تا شاید مرهم کوچکی باشد بر زخم دل کوچکم که میدانم سالهاست رنجور است

واز گفتارهای تلخ دیگران می رنجد می گرید ودم نمی زند.

اسمان شب رادوست دارم

تنها چیزی است که مانند دل من بزرگ است وماهش چون مونس تنهایی قلبم غمگین است.

چندی پیش جهان را بزرگ دیدم.به بزرگی دل خودم حال دلم تنگ می بینم به تنگی دل قمری کوچک قفسی که

سالها به امید پروازقمریکان را می بیند.اه می گشد و غمگین می خواند.

کدامین درد دل را فریاد بزنم وکدامین دلتنگی رابگویم که ارز گفتش یاد دیگر غصه هایم نیفتم واشک.

این رفیق تنهاهی هایم سرازیر نشوند امانه ......

باز هم فریاد های دل کوچکم رادر صندوقچه ی غصه هایم می گذارم و اعتراض هایش را خاموش می سازم

تا باز هم دیگران بگوییند.دلم بگرید و دم بر نیاورم.........


نوشته شده در دوشنبه 89/10/6ساعت 4:14 عصر توسط محمد نظرات ( ) |


Design By : Pichak