سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریکی

می دونستی من غریبم ، به خدا بی تو می میرم

لحظه های بی کسیم رو ، پای حرفای تو می شینم

می دونستی قلب تنهام ، دیگــــــه آرزو نـــداره

توی چشمون غریبـــم ، تا سحــر بارون می باره

می دونستی وقتی نیستی . دل مــن چقدر غریبــه

لحظه ی جدایی از تو ، به خــدا دلـــم می گیــره

می دونستــی دله تنگـم ، واسه تو ترانـه گفتــه

تمـوم هوش خودش رو ، واسه خاطــر تــو باختــه

می دونستی تنگ غـــروبا ، تو دلم ماتم می شینـه

یــاد چشمـــون قشنـگت ، شبامــو ازم می گیــره

می دونستی عاشقونه ، با دلت زنـدگی کــردم

حتی وقتـی که نبـودی ، به یادت گریـه می کـردم

می دونستی تک و تنهام ، وقتی که پیشم نباشــی

تو قسم خوردی دوباره ، دیگه غافل از دلم نباشـی

می دونستـی دل عاشـق ، توی دنیای تو اسیــره

بــه خــدا از غـم عشـقت ، دل من داره می میــره

 


نوشته شده در جمعه 89/5/29ساعت 4:28 عصر توسط محمد نظرات ( ) |

   

     عشقشو کشته طرف عاقل شده...

آبروی عاشقی رو تو نبر

 تو بذار غمگین بمونم تا سحر....با چعشق من ، منو بکش بعدش برو

طاقتی نیست ، یا بکش یا هم نرو

 

چیزی نگفت......

حرفی جز مردی نمونده یادگار، عاشقم منو گذاشت "راحت"   کنار

 

به حرف اومد......

گفت که باش به یاد من ، من میام

نگا به چشمام کرد و گفت همین الان به عشق قسم...الان میام

رفتش و تنها شدم......"به عشق قسم"

 

موندمو شاعر شدم.....

عشق من تنهام نذار بی یادگار

 

خنجرترو....

    خنجرترو...... من نگه دارم برات؟

زخم خنجر میره و تنها میشم

خنجرت رو صاف بزن روی دلم تا خوب نشم

 

نه نزن.....

میگن قاتل شده...

       عشقشو کشته طرف عاقل شده...

آبروی عاشقی رو تو نبر

 تو بذار غمگین بمونم تا سحر....با چشم تر

آخه منم سهمی دارم رو این زمین

           " غم نگهدارم "

                            به یادم باش فقط همین...

                                           فقط همین...

 

 


نوشته شده در جمعه 89/5/29ساعت 4:25 عصر توسط محمد نظرات ( ) |

 

کاش الان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود

دو تا چشمات پر از اندوه

واسه دل شکستگیم بود

آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه

تنگی این دل عاشق با نوازش تو واشه

واسه چی خدا نخواسته من کنار تو باشم

قول می دم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم

همه هستی قلبم تو دو حرف خلاصه میشه

عشق تو ، بودن با تو

پرم از ترانه تو

گر چه واژه ها حقیرن

خوبه وقتی نیستی پیشم

اونا دستمو می گیرن

راز عشق منو هیچ کس غیر مهتاب نمی دونه

تنها شاهد واسه غصه ، گریه و تنهاییم اونه

وای اگرمن این نبودم کاش میشد پرنده باشم

تا از این دور بودن از تو بتونم بلکه رها شم

یه پرنده شم شبونه

بکشم پر به خیالت

برسم به لونه تو

بگیرم سر زیر بالت

زندگیم رنگ خا بود

اگه تنها تو رو داشتم

اگه میشد واسه گریه

رو شونت سر می گذاشتم ...

 


نوشته شده در جمعه 89/5/29ساعت 4:19 عصر توسط محمد نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak